• وبلاگ : روستاي كهنه كلباد-kohne kolbad village
  • يادداشت : مدرسه شهيد نصيري کهنه کلباد
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سيدقاسم حسيني كلبادي 

    سلام مادرمسجدآن قديما کتابخانه جامي کهنه کلبادداشتيم .اگراين مکان بامجوزازآموزش وپرورش به مکان خانه بهداشت تبديل شودويامکان فرهنگي ديگرازاين وضعي که داردمناسب ترخواهدشدواين امرمهم تلاش دهياري روستا آقاي عسکري راميطلبد. يک فکري هم بحال کوره سربشود که ازآن معدن آشغال خارج شودويادمان نرودکه تاساليان پيش آنجا پرازجمعيت وفوتباليست ها دورهم جمع ميشدند وباتيمي به نام نبردکهنه کلباد جام ميگذاشتند.
    پاسخ

    عمو جان خيلي ممنونم با اينكه از روستا دوري ولي دلت همواره با روستا هست اگه اين خواسته شما در قالب يك طرح توجيهي براي دهيار آقاي عسگري فرستاده بشه جاي اميدواري هست كه با پيگيري اقاي عسگري به نتيجه برسيم
    + ..... 
    اي خدااااااااااااااااااااااااااااااااا
    بزرگترين اشتباه کودکيمون اين بود که آرزو کرديم زود بزرگ بشيم
    تموم خاطراتي که تو اين پنج سال تو مدرسه بودم وتو هيچ برهه زمانيه ديگه نتونستم پيداش کنم
    همشون بکرو دست نخورده ميمونن تا ابد تو ذهنم
    فقط وقتي از کنار اين مدرسه رد ميشم اشک توچشام جمع ميشه بابت وضعيت الانش
    کاش شوراي عزيزمون يه کاري بکنه واسه اينجا
    خيلي جالب ميشه اگه تبديل بشه به يه پايگاه فرهنگي وسالن کتابخونه....
    پاسخ

    سلام دوست عزيز بابت بازديدتون متشکرم و منتظر حضور مجددتون هستم ايده شما جالب و بجا هست اگه کسي باشه پيگيري کنه عالي ميشه.
    ماري تو اينقدر چوب خوردي من نميدونستم !!!بعد فک کنم اخري سيد ابراهيم حسيني بود که اشتباهي سيد جعفر حسيني نوشتي
    + م 
    اخي يادش بخير
    اولين فلک دوران ابتدايو توسط بابام اتفاق افتاد نميدونم املائ ننوشتم يا تمرين هاي رياضيمو حل نکردم بم گفته بود که فردا ميزنمت من باور نکردم گفتم بابامه ديگههههههه . چشتون روز بد نبينه فردا شد کاش نميشدآآآآآآآآآيييييييييي فلک شدم . کاش فقط همن بود ما بقي کتکم خونه نثارم کرد .
    يادمه از دست اموزگار خليل (اقاي سيد خليل حسيني ) هم بد جوري چوب خوردم يني خيليييييييي دستش سنگين بود.يکي ديگشم از اقاي سيد جعفرحسيني بود که يه خط کش داشت با لبه باريک خطکش کف دستمم نه مچ دستمو زد بعبارتي دستمو قلم کرد
    کاش ميشد دوباره تکرار ميشد اون روزها

    ممنونم از t.hو گمنام بابت اظهار لطفشون به آموزگار يعقوب..ان شالله پدر مادر شما هم سلامت باشن
    + T.H 
    اينو يادم رف بگم ، آموزگار يعقوب ( همون يعقوب عمو خودمون ) کلي مرسي ، کلي هم لايک داري
    + گمنام 
    يه نكته اي كه توي اين عكس وجود داره اينه كه: اگه عكس هاي يك دهه پيش رو ببينيد بازهم" يعقوب دا آموزگاز" توش هست.معلم دونسل از بچه هاي روستا.آخر خدمتي هم مدير بود و هم معلم سه كلاس.ان شاءالله سلامت باشد.
    پاسخ

    ان شاء اله
    + مامان ابوالفضل 
    سلام ممنون بابت تجديد خاطره.اين مدرسه خيلي مهندس و دکتر تحويل جامعه داد.يکيش اقاي مدير وبلاگ.اما حيف که وضع الانش...
    پاسخ

    مرسي
    + عسكري 
    يادش بخير
    آخييييييييييييييي چه دوراني بود ..خانوم گيلکي خانم کاردگر ..هرجا هستن تنشون سالم به همراه 12 نفر همکلاسيم..4 تا پسر(سينا.محمد رجبي..سيد علي..جابر) و 9 تا دختر (زينب عسکري.,خودم,فاطمه رياحي؛فاطمه بازياري؛مژگان عسکري.فهيمه عسکري.سيده فاطمه عسکري .مينا.وربابه ) به اميد موفقيت همششششششششششون
    + فاطمه 
    الهي الان ديگه همشون خانوووم شدن پسراشونم اقا